درد دل یک جوان 18 ساله
جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۰ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به تمام بزرگواران
این پست رو با عالمی از ناراحتی و غصه نوشتم .
روی سخنانم با دختر خانم هایی است که حجابشون رو اونطور که باید باشه رعایت نمیکنن و اندام و موهاشون رو در معرض دید دیگران میزارن .
مدتیه که وضع حجاب تو شهرمون دزفول داره به سمت دیگه ای میره و واقعا بعضی از خانواده ها خیلی کم توجهی میکنن . نمیدونم چطور حیاشون اجازه میده که بدنشون رو یا مانتوهای تنگ نمایان کنن و طعمه ی نگاهای هوس آلود مردها بشن . بخدا همیشه پیش خودم تعجب میکنم از این کار ها . یعنی چطور خانواده هاشون اجازه میدن که با این وضع دخترشون بیاد بیرون ؟؟؟!!!
تقریبا از سال های گذشته رسم شده که هرشب کنار آب رودخانه دز خانواده ها بشینن و از هوای خنک اونجا استفاده کنن. ولی متأسفانه هیچ ملاحضه ای نمیشه . مرد و زن کنار همدیگه شنا میکنن و هیچکسی نیست که بهشون گیر بده . ( ولی ناگفته نماند که اکثرشون از شهرهای اطراف هستن . میان تو شهرمون و هر افتضاح بازی که دلشون بخاد انجام میدن و همه این ها به اسم ما تموم میشه ) .
از همه این ها که بگذریم ، میرسیم به دل شکسته ی افراد مذهبی شهر که همش خون دل میخورن و به فکر وضع فرهنگی هستن . انصافا زندگی کردن افراد متدین تو این شرایط خیلی سخت شده پس مجبور هستن که خودشون رو محدود کنن . بیشتر اوقات به خاطر همین بدحجابی ها اصلا بیرون نمیرن و تو خونه میشینن و خودشون رو حبس میکنن به خاطر چند دختر بدحجاب که تعدادشون هم اونقدرها زیاد نیست ولی تمام فضا رو آلوده کردن .
بزرگتر ها برام تعریف کردن که زمان جنگ که موشک میزدن به دزفول ، خانم ها وقتی شب میخواستن بخوابن تمام بدن خودشون رو میپوشوندن که اگر موشک زدن و مجروح یا شهید شدن نامحرم بدنشون رو نبینه ... حالا تو این دور و زمونه هم ....!!!
بخدا ارزش دخترهای ایرانی و مسلمون خیلی بالاتر از اینهاس .یه داستان کوتاه که میگه :
یه پسر انگلیسی به یه پسر ایرانی میگه : چرا خانماتون با مردا دست نمیدن ؟ یعنی اونقدر مرداتون شهوت پرستن ؟
پسر ایرانی میگه : چرا هر مردی نمیتونه دست ملکه شما رو لمس کنه ؟
پسر انگلیسی عصبانی میشه و میگه : ملکه فرد عادی نیست ، فقط با افراد خاص دست میده .
پسر ایرانی میگه : خانوم های سرزمین من هم ، همه ملکه اند.
التماس دعا
سلام به تمام بزرگواران
این پست رو با عالمی از ناراحتی و غصه نوشتم .
روی سخنانم با دختر خانم هایی است که حجابشون رو اونطور که باید باشه رعایت نمیکنن و اندام و موهاشون رو در معرض دید دیگران میزارن .
مدتیه که وضع حجاب تو شهرمون دزفول داره به سمت دیگه ای میره و واقعا بعضی از خانواده ها خیلی کم توجهی میکنن . نمیدونم چطور حیاشون اجازه میده که بدنشون رو یا مانتوهای تنگ نمایان کنن و طعمه ی نگاهای هوس آلود مردها بشن . بخدا همیشه پیش خودم تعجب میکنم از این کار ها . یعنی چطور خانواده هاشون اجازه میدن که با این وضع دخترشون بیاد بیرون ؟؟؟!!!
تقریبا از سال های گذشته رسم شده که هرشب کنار آب رودخانه دز خانواده ها بشینن و از هوای خنک اونجا استفاده کنن. ولی متأسفانه هیچ ملاحضه ای نمیشه . مرد و زن کنار همدیگه شنا میکنن و هیچکسی نیست که بهشون گیر بده . ( ولی ناگفته نماند که اکثرشون از شهرهای اطراف هستن . میان تو شهرمون و هر افتضاح بازی که دلشون بخاد انجام میدن و همه این ها به اسم ما تموم میشه ) .
از همه این ها که بگذریم ، میرسیم به دل شکسته ی افراد مذهبی شهر که همش خون دل میخورن و به فکر وضع فرهنگی هستن . انصافا زندگی کردن افراد متدین تو این شرایط خیلی سخت شده پس مجبور هستن که خودشون رو محدود کنن . بیشتر اوقات به خاطر همین بدحجابی ها اصلا بیرون نمیرن و تو خونه میشینن و خودشون رو حبس میکنن به خاطر چند دختر بدحجاب که تعدادشون هم اونقدرها زیاد نیست ولی تمام فضا رو آلوده کردن .
بزرگتر ها برام تعریف کردن که زمان جنگ که موشک میزدن به دزفول ، خانم ها وقتی شب میخواستن بخوابن تمام بدن خودشون رو میپوشوندن که اگر موشک زدن و مجروح یا شهید شدن نامحرم بدنشون رو نبینه ... حالا تو این دور و زمونه هم ....!!!
بخدا ارزش دخترهای ایرانی و مسلمون خیلی بالاتر از اینهاس .یه داستان کوتاه که میگه :
یه پسر انگلیسی به یه پسر ایرانی میگه : چرا خانماتون با مردا دست نمیدن ؟ یعنی اونقدر مرداتون شهوت پرستن ؟
پسر ایرانی میگه : چرا هر مردی نمیتونه دست ملکه شما رو لمس کنه ؟
پسر انگلیسی عصبانی میشه و میگه : ملکه فرد عادی نیست ، فقط با افراد خاص دست میده .
پسر ایرانی میگه : خانوم های سرزمین من هم ، همه ملکه اند.
التماس دعا
- ۹۲/۰۶/۱۵
اما خدا را شکر کنید که دزفول زندگی می کنید...آخر گمان نکنم وضع انجا بدتر از تهران باشد!!!
اوضاع اینجا-تازه آن هم در حدی که من دیده ام- قابل گفتن نیست...
گاهی از بیرون که به خانه بر می گردم، فقط به دنبال بهانه ای هستم-ولو به قدر یک روضه- تا یک دل سیر گریه کنم...!!!
گریه برای امام زمان و از دست رفتن قبیله ی سلمان...!
برای غربت آدم های مذهبی و معتقدی که کم هم نیستند اما در این تهاجم بی امان فرهنگی کپ کرده اند و شاید گاهی کم آورده اند...
و تنها دلیلم برای تاب آوردن این شهر آلوده، این است که حضرت آقا هم همین جاست و واسطه ی فیضی ما را از عذاب به دور می دارد...
آمین.
التماس دعا،
یا حق.